در حالی قرار بود امروز از هزینه بیتالمال مراسم گرامیداشت و رونمایی از کتاب «هوشنگ سیحون» در فرهنگسرای نیاوران برگزار شود که در این مجال به سوابق این فرد میپردازیم:
هوشنگ سیحون
«هوشنگ سیحون» در سال ۱۲۹۹ شمسی در تهران و در یک خانواده «بهائی» به دنیا آمد. پدرش از یهودیانی بود که به فرقه ضاله بهائیت پیوسته بود. وی پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۱۹ به دانشگاه تهران رفت و در رشته معماری دانشکده هنرهای زیبا به تحصیل پرداخت.
سیحون جزو آن دسته از دانشجویان بود که با بورس اعطایی دولت فرانسه به آن کشور رفت و تحت نظر آنان به تکمیل تحصیلات عالیه خود پرداخت. وی در سال ۱۳۲۸ به ایران بازگشت و بلافاصله با درجه دانشیاری به استخدام دانشگاه درآمد و به تدریس پرداخت. سال ۱۳۴۱ وی به عنوان رئیس دانشکده منصوب شد. عدهای وابستگی سیحون به بهائیت و عضویت او در کلوب روتاری و گروهی دیگر نزدیکی بیش از حد وی به دربار پهلوی را دلیل اصلی ترفیعات سریع و انتصابش به ریاست دانشکده هنرهای زیبا میدانند.
در باب سابقه سیحون همینقدر میتوان گفت که رواج ابتذال و تشویق لاابالیگری در دانشکده هنرهای زیبا در دوران ریاست هوشنگ سیحون آن قدر اوج گرفت و چنان تأثیر بدی بر رفتار دانشجویان رشتههای مختلف این دانشکده گذاشت که دانشجویان هنرهای زیبا را در شمار بدنامترین دانشجویان دانشگاه تهران قرار داد.
دانشکده هنرهای زیبا در زمان سرپرستی هوشنگ سیحون، به سمت ابتذال حرکت کرد و رفتار و روابطی که او به عنوان رئیس این مرکز آموزشی از خود بروز داد، بدون استثنا در جهت رواج فرهنگ و آموزههای غربی و دامن زدن به بیبندوباری و کشاندن جوانان و هنرمندان به «از خود بیگانگی» بود. هوشنگ سیحون بنیانگذار سفرهای دانشجویی و اردوهای دانشگاهی بود و هر سال گروههای متعددی از دانشجویان دختر و پسر را به صورت مختلط، به سفرهای به اصطلاح علمیدر نقاط مختلف ایران میفرستاد.
در اکثر مواقع آزادیهای بیحدوحصری که دختران و پسران دانشجو در این سفرها داشتند مسئلهساز میشد، تا جایی که دانشجویان اغلب نظم شهرها را برهم میزدند و سیحون بهعنوان سردسته رهبری آنها را برعهده میگرفت و به بینظمیهای آنها بیشتر دامن میزد. قصد سیحون از برگزاری چنین سفرهایی دور نگه داشتن دانشجویان این دانشکده از مسائل اجتماعی و فضای مبارزاتی آن ایام دانشگاه تهران بود. وضعیتی که سیحون نخستین سنگ بنای آن را گذاشت، کار را بدان جا کشاند که چندی بعد، مردم و مسئولین دانشکدههای دیگر نسبت به آن اعتراض کردند و مقامات مسئول این دانشکده طی بخشنامهای خواستار تصحیح این گونه رفتار و کردار شدند. همچنین «هوشنگ سیحون» یکی از دستاندرکاران مراسم مبتذل "جشن هنر شیراز" نیز بود.
یکی دیگر از اقدامات مهندس «هوشنگ سیحون» در دوره ریاست دانشکده هنرهای زیبا، استفاده از مدلهای زنده و عریان در کلاسهای درس بود. عریان شدن زنان در کلاس نقاشی و طراحی آناتومیدر شمار رهآوردهایی است که اساتید غربزدهای مانند هوشنگ سیحون به ارمغان آوردند. از آنجا که عملکرد سیحون شرایطی را ایجاد کرده بود که امکان داشت شورای آموزشی دانشکده هنرهای زیبا از انتخاب مجدد او خودداری نماید، اما «دکتر جهانشاه صالح» وزیر وقت رژِم پهلوی مانورهای دموکراتیک رژیم پیرامون انتخابی بودن رؤسای گروههای آموزشی و دانشکدهها را به کنار نهاد و طی حکمی«هوشنگ سیحون» را برای سه سال دیگر به ریاست دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران منصوب کرد.
خدمات هوشنگ سیحون مورد توجه رژیم پهلوی قرار میگیرد و او کم کم پا را از دایره مسئولیتهای آموزشی فراتر میگذارد. هوشنگ سیحون در سال ۱۳۴۷ از ریاست دانشکده هنرهای زیبا کنارهگیری کرد و به عضویت انجمن شهر تهران انتخاب شد و همزمان عهدهدار مقام ریاست شورای شهرسازی و نوسازی تهران گردید. سیحون در دوران ریاست شورای برنامهریزی و شهرسازی و نوسازی تهران موضوعی به نام «محدوده» و «خارج از محدوده» را مطرح ساخت و پس از تصویب آن به سراغ طرح جامع گسترش تهران رفت. نکته مهم در عرصه تدوین این طرح توجه ویژه به درباریان و کلان سرمایه داران (که اراضی وسیعی از اطراف تهران را در مالکیت داشتند) بود.
سیحون که نفوذ زیادی در این شورا داشت (با مدد همفکران و یاران خود) به هنگام تعیین مرزهای محدوده تهران، اراضی متعلق به خاندان سلطنت و افراد وابسته به دربار و کلان سرمایهداران عضو «روتاری» و «فراماسونری» را داخل محدوده قرار داد و به عنوان رئیس کمیسیون طراحی شبکه اتوبانهای تهران، ترتیبی داد تا اتوبانها از کنار این اراضی بگذرد و به این ترتیب موجب شد تا قیمت این اراضی یک شبه صدها برابر افزایش یابد.
«هوشنگ سیحون» در یکی از املاک خود در خیابان جمهوری اسلامیاقدام به تأسیس گالری هنری با عنوان «گالری سیحون» کرد. وی جواز و اسناد این گالری را به نام همسرش معصومه سیحون گرفت. معصومه از شاگردان سیحون در دانشکده هنر بود و تفاوت سنی بسیاری با او داشت. گالری سیحون ظاهرا محل تبادل و نمایش آثار هنری بود اما خیلی زود از هدفهای فرهنگی فاصله گرفت و به تجارتخانه و محل خرید و فروش اشیای عتیقه مبدل شد تا جایی که عدهای او را دکاندار قلمداد میکردند. وی از معماران عضو فرقه ضاله بهائیت بود که در سال ۲۰۱۳، جایزه میراث فرهنگ را از دانشگاه استنفورد انگلیس دریافت کرده است.
معصومه سیحون قبل از انقلاب از دوستان نزدیک فرح پهلوی بود و عضویت هیئت داوران انتخاب «ملکه جهانگردی ایران» را که در حقیقت یک نوع ملکه زیبایی بود و از سوی موسسه اطلاعات برگزار میشد، برعهده داشت. سیحون بیش از دو دهه در ونکوور کانادا اقامت داشت و همچنین شهروند فرانسه به شمار میرفت. سایت صهیونیستی wikipedia صریحا از وی به عنوان یک بهایی یاد کرده است. چند سایت رسمیفرقه بهائیت نیز به طور مفصل به تمجید و تجلیل از عضو یادشده پرداختهاند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیت اکثر شرکتهای معماری غربی در ایران متوقف شد و روند غربگرایی در معماری بناهای دولتی تقریبا به صفر رسید و در ساختمانهای مسکونی نیز به شدت کاهش پیدا کرد، اما وارثان «هوشنگ سیحون» با هدایت سرمایهداران ناآگاه، غربگرایی در معماری را در دو حوزه آکادمیک (آموزش دانشجویان و نشر کتابهای مروج معماری غربی) و اجرایی (رواج قارچ گونه سبک نئوکلاسیک در ابنیه مسکونی) در پیش گرفتند. معمارانی که از سلیقهای غیرحرفهای و برخلاف هویت اسلامیایرانی پیروی کرده و همواره در جهت منافع شخصی بخشی از سرمایهداران حرکت کرده و با این کار باعث توسعه این سلیقه مبتذل در جامعه اسلامیایران شدند. / امپراتوری دروغ