نقد «من زئوس هستم» قسمت جبر و اختیار

در شبکه‌های مجازی افراد ملحدی با نام آتئیست اقدام به انتشار افکار پلید و مادی‌گرایانه خود کرده و بر روی افکار پاک بعضی از جوانان تأثیرات مخربی می‌گذارند.
کد خبر: ۱۴۱۸۶

به گزارش فرقه نیوز وبه نقل از پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب ؛  در نظم نوین جهان که توسط انسان‌هایی پلید برنامه‌ریزی می‌شود جوانان به سمت الحاد و عدم باور به خدا پیش می‌روند خطر رواج این تفکر که سابقۀ هزاران ساله دارد بر کسی پوشیده نیست. این اولین بار نیست که ملحدین، ترویجِ عدمِ اعتقاد به خدا می‌کنند در صفحات تاریخ می‌خوانیم که در زمان امام صادق (علیه‌السلام) شخصی مانند ابن ابی العوجاء (که به لحاظ علمی فردی بسیار قوی بوده است) در مسجد پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌نشسته و افکار و آراء باطل خویش را ترویج می‌کرد. امام صادق (علیه‌السلام) با تجهیز علمی اصحابی مانند هشام بن حکم و مفضل‌بن‌عمر به شبهات بی‌اساس این فرد جواب‌هایی مستدل و متقن می‌دادند. این شیوه برخورد امام صادق(علیه‌السلام) با ملحدین به ما می‌آموزد، مؤمنین باید اعتقاد خود را از راه عقل به دست آورند تا کسی به راحتی آن‌ها را فریب ندهد و اعتقادات آنان را متزلزل نسازد و ثانیا جواب‌هایی فاخر برای شبهات آنان داشته باشند.

در شبکه‌های مجازی افراد ملحدی با نام آتئیست اقدام به انتشار افکار پلید و مادی‌گرایانه خود کرده و بر روی افکار پاک بعضی از جوانان تأثیرات مخربی می‌گذارند. یکی از راه‌های پلید آنان که ظاهرا سرمایه‌گذاری مالی بسیار قوی پشت این مسئله می‌باشد کلیپ‌های انیمیشن «من زئوس هستم» می‌باشد.
از جمله کلیپ‌هایی که در این نوشته مورد بررسی و نقد قرار خواهد گرفت کلیپ 117 می‌باشد: (گذشته از این‌که در تمامی کلیپ‌های موجود از روش‌هایی مانند بدون سند و دلیل صحبت کردن، بازی با الفاظ و مغلطه‌کاری و ... برای رسیدن اهداف شوم خود در پیش گرفته است.)
نکته: نقد و بررسی این کلیپ در پنج اشکال بیان می‌شود، و از آن‌جا که اشکالات نیاز به پیش‌زمینه‌هایی دارد، ابتدا مقدماتی ذکر خواهد شد تا خواننده به خوبی بتواند بین درست و نادرست را تشخیص دهد.

بررسی و نقد:
مقدمه اول: تفاوت عمده و اساسی انسان با دیگر جانداران در دو حوزه است: 1. بینش‌ها: در ناحیه بنیش و آگاهی، آگاهی حیوان تنها به وسیله حواس ظاهری است و از این رو سطحی و ظاهری است و هم‌چنین محدود به منطقه خاص و زمان خاصی است که حیوان در آن زندگی می‌کند.
در ناحیه گرایش، نیز خواسته‌های حیوان در محدوده‌ای خاص محصور می‌باشد زیرا اولاً: مادی است یعنی از محدود خوردن و آشامیدن و خوابیدن و بازی کردن و استفاده از جنس مخالف بالاتر نمی‌رود. ثانیاً: شخصی و فردی است. و ثالثاً: محدود به زمان و مکانی است که حیوان در آن قرار دارد.
اما انسان: در ناحیه بینش و معرفت، دارای شناختی عمیق است که از ظاهر اشیاء عبور کرده و تا درون ذات آن‌ها نفوذ می‌کند و به زمان و مکان خاصی هم محدود نیست.
2. گرایش‌ها: در ناحیه گرایش هم خواسته‌های  انسان می‌تواند سطح مطلوب و والایی داشته باشد زیرا انسان موجودی ارزش جو و آرمان خواه است و آرمان‌هایی را جستجو می‌کند که محدود به خود و خانواده‌اش نیست و به محدوده خاصی از زمان و مکان محصور نمی‌شود.
انسان آن‌چنان آرمان خواه است که گاهی ارزش عقیده او فوق همه ارزش‌ها قرار می‌گیرد و آسایش و خدمت به دیگران را از آسایش خود بالاتر می‌داند و حاضر است همه چیز خود را در راه عقیده‌اش فدا نماید.
فرق اساسی دیگر این است که انسان اختیار دارد و  بر اساس آن بینش و گرایش، یک راهی را برای زندگی خود انتخاب می کند ولی حیوان چنین اختیاری را ندارد.[1]
مقدمه دوم: غریزه به معنای علاقه‌ها و مهارت‌ها و معلوماتی است که موجود زنده بدون آموزش و از ابتدای تولّد به صورت بالقوّه یا بالفعل با خود دارد. الگوهای رفتاری غریزی از سرشت برمی‌خیزند و اکتسابی و آموخته نیستند. رفتارهایی مانند نوع تغذیه و تولید مثل در حیوانات بدون تجربه قبلی و به طور خودکار و از پیش برنامه‌ریزی‌شده اجرا می‌شود. این برنامه‌ریزی از پیش تعیین‌شده غریزه است.[2]
مقدمه سوم: هر کس در درون وجودش احساس مى‌کند که در تصمیم گرفتن آزاد است، فى المثل فلان کمک مادى را به فلان دوستش بکند یا نکند، و یا این‌که در حالى‌که تشنه است و آب جلو روى او گذارده‌اند مى‌تواند بنوشد یا ننوشد، فلان کس در مورد او کار خلافى کرده مى‌تواند او را ببخشد و عفو کند و یا نبخشد. یا این که هر کس میان دستى که بر اثر پیرى یا بیمارى لرزان است و دستى که با اراده حرکت مى کند فرق مى‌گذارد.(دقت کنید)
مقدمه چهارم: جبر یعنی بنده در انجام فعل هیچ‌گونه اختیار نداشته و مجبور است؛ و تفویض (اختیار) آن است که فعل به ارادۀ بنده واقع می‌شود و ارادۀ خدا هیچ نقشی در آن ندارد؛ و امر بین امرین، یعنی هم خدا می‌خواهد و هم ارادۀ بنده دخیل است.

اشکال نخست: زئوس در قسمت 117 نتیجه می‌گیرد که حیوان مثل انسان فکر می‌کند و تصمیم می‌گیرد(!) در ادامه موش را مثال می‌زند که  موقع برداشتن غذا احتیاط می‌کند؟!
جواب: اولا: از کجا می‌توان گفت که حیوانات فکر می‌کنند؟ اگر فکر می‌کردند که در دام نمی‌افتادند؟ چرا که آگاهی حیوان تنها به وسیله حواس ظاهری است و از این رو سطحی و ظاهری است. و بهتر است این‌گونه احتیاط‌ها را به غریزه کما این‌که ثابت شده است ربط دهیم. ثانیا: انسان در ناحیه بینش و معرفت، دارای شناختی عمیق است که از ظاهر اشیاء عبور کرده و تا درون ذات آن‌ها نفوذ می‌کند و به زمان و مکان خاصی هم محدود نیست. یک سؤال: در کجا دیده شد حیوانات خلق کنند؟ ثالثا: انسان بر اساس بینش و گرایشی که دارد، می‌تواند انتخاب کند. سؤال: کجا حیوان می‌تواند برخلاف غریزه خود یا برخلاف طبیعت جامعه‌ی خود راهی را انتخاب کند؟

اشکال دوم: زئوس در قسمتی از کلیپ 117 انسان را به ربات و کامپیوتر مقایسه می‌کند! می‌گوید: ربات و کامپیوتر هیچ‌گونه اختیاری ندارند و بر اساس داده‌ها و کدها عمل می‌کند، حال آیا انسان هم می‌تواند یک ربات کدگذاری شده باشه؟
جواب: اولا: کامپیوتر رو انسان طراحی می‌کند و فقط در چهارچوب آن برنامه‌ریزی عمل می‌کند. و غیر از آن رفتاری نخواهد کرد و حال ما می‌بینیم انسان‌ها در یک محیط مشترک و زمان واحد کارهای منحصر به فردی از خود بروز می‌دهند. و در شرایط یکسان همه انسان‌ها یک نوع رفتار ندارند. ثانیا: برخی انسان‌ها را می‌بینیم که علیه جامعه و جو و محیط عمل می‌کنند و یا قیام می‌کنند و حال آن‌که رباط یا کامپیوتر چنین خاصیتی ندارند و فقط صرف داده‌های ما و در آن چهارچوب عمل می‌کنند. ثالثا: کامپیوتر و رباط کجا حق تفکر می‌کند؟ یا حق انتخاب دارد؟ یعنی کامپیوتر بر اساس آن کدهایی که به او داده می‌شود یک راه را پی می‌گیرد و حال آن‌که انسان بارها و بارها سر دوراهی‌هایی به شک افتاده و و با تفکر کردن انتخاب‌های بزرگی انجام داده است.

اشکال سوم: وی می‌گوید عوامل محیطی بر ما تحمیل می‌شود و ما بین دروغ گفتن و نگفتن یکی را انتخاب می‌کنیم، پس عاملی به نام اختیار وجود ندارد؟
جواب: بله قبول داریم که، انسان مى‌بیند محیط روى افراد اثر مى‌گذارد، تربیت نیز عامل دیگرى است، تلقینات و تبلیغات و فرهنگ اجتماعى نیز بدون شک در فکر و روح انسان مؤثّر است، گاه وضع اقتصادى نیز انگیزه حرکت‌هایى در انسان مى‌شود، عامل وراثت را نیز نمى‌توان انکار کرد. مجموعه این امور سبب مى‌شود که گمان کند انسان از خود اختیارى ندارد، بلکه عوامل «درون ذاتى» و «برون ذاتى» دست به دست هم مى‌دهند و ما را وادار مى‌کنند که تصمیم‌هایى بگیریم، و اگر این عوامل نبودند چه بسا این اعمال از ما سر نمى‌زد. این‌ها امورى است که مى‌توان از آن‌ها به جبر محیط، جبر شرایط اقتصادى، جبر تعلیم و تربیت و جبر وراثت تعبیر کرد، واز عوامل مهم توجّه فلاسفه به مکتب جبر است.

اما نکته اصلى اشتباه جبرى‌ها و زئوس این است که، از یک نکته اساسى غافلند و آن این‌که بحث در «انگیزه‌ها» و «علل ناقصه» نیست، بحث در علت تامه است. به تعبیر دیگر: هیچ‌کس نمى‌تواند سهم «محیط» و «فرهنگ» و «عوامل اقتصادى» را در اندیشه و افعال انسان نفى کند، بحث در این است که با تمام این انگیزه‌ها باز تصمیم نهایى با خود ماست.

زیرا ما به روشنى احساس مى‌کنیم که حتّى در یک نظام غلط و طاغوتى مانند نظام شاهنشاهى گذشته که زمینه براى انحرافات فراوان بود، مجبور نبودیم منحرف شویم، در همان نظام و فرهنگ مى‌توانستیم «رشوه» نخوریم، به «مراکز فساد» نرویم، بى بند و بارى نداشته باشیم. بنابراین حساب «زمینه‌ها» را از «علت تامه» باید جدا کرد.

به همین دلیل بسیارند کسانى که در یک خانواده آلوده، یا فرهنگ منحط، پرورش یافته‌اند، و یا از وراثت نامناسبى برخوردار بوده‌اند، در عین حال راه خود را از همه جدا کرده و حتّى گاه دست به قیام و انقلاب بر ضد همان محیط زده‌اند، اگر بنا بود همه انسان‌ها فرزند محیط و فرهنگ و تبلیغات زمانشان باشند، نباید هیچ انقلاب اساسى در دنیا صورت بگیرد، باید همه با محیط خود بسازند، و هیچ کس محیط جدید و نوینى نسازد. این‌ها همه نشان مى‌دهد عواملى که در بالا ذکر شد، هیچ کدام سرنوشت ساز نیست، تنها زمینه ساز است، سرنوشت اصلى را اراده و تصمیم خود انسان مى‌سازد. این درست به آن مى‌ماند که ما در یک تابستان داغ و سوزان تصمیم مى‌گیریم که به فرمان خدا روزه بگیریم، تمام ذرات وجود ما تمناى آب دارد، امّا ما براى اطاعت فرمان حق همه این‌ها را نادیده مى‌گیریم، در حالى که دیگرى ممکن است به این تقاضا گوش دهد و روزه نگیرد. نتیجه این که ماوراى تمام انگیزه‌ها، عامل سرنوشت‌سازى به عنوان اراده و تصمیم انسان وجود دارد.[3]

اشکال چهارم: زئوس می‌گوید همه طرف‌داران اختیار باور دارند که جبر هست! ولی معتقدند در کنار جبر هم محدوده‌ای برای اختیار انسان وجود دارد! و در ادامه نظر قائلین به امر بین الامرین (امامیه) را پَرت می‌داند؟!
جواب:  اولا: خیر مفوضه یا قائلین به اختیار اصلا به جبر باور ندارند! توضیح بیشتر آن‌که: جبری‌ها می‌گویند: افعال بندگان به ارادۀ خدا واقع می‌شود و ارادۀ بنده هیچ نقشی در آن ندارد و مانند آلت دست است و چه بخواهد یا نخواهد فعل واقع خواهد شد و فخر رازی صاحب تفسیر از کسانی است که صریحاً جبری است و مفوضه (اختیاری‌ها) قائلند که افعال به ارادۀ بنده تحقق پیدا می‌کند و ارادۀ خداوند متعال هیچ نقشی در آن ندارد، حتی اگر خداوند فعلی را اراده کند ولی بنده آن را اراده نکند واقع نمی‌شود، و بالعکس اگر بنده اراده کند ولی خداوند اراده نکند، واقع خواهد شد وامر بین امرین آن است که خداوند متعال اراده کرده که بنده فعل را «عن إراده» و با اراده خود به جا آورد.[4] ثانیا: مغالطه‌ای که زئوس انجام می‌دهد این است که تمام افعال را یک‌کاسه می‌کند و بحث خود را به نتیجه می‌رساند. در حالی‌که چیزهایی مثل پدر، مادر، مرگ و تولد و... که برای جبر شمرده‌اید نقطه مشترک ماست که جبر هستند، اما منظور از بحث اختیار و جبر، اعمال و افعال انسان‌هاست. ثالثا: نظریه امر بین الامرین قسم سوم از این تقسیم بندی است؛ چرا که مذهب امامیه معتقد است در افعال انسان نه جبری وجود دارد آن‌چنان‌که جبریون قائلند و نه اختیار محض وجود دارد، آن‌چنان‌که اختیاریون قائلند بلکه هر دو اراده مؤثر است یعنی اراده انسان در طول اراده خداوند قادر بر انجام کاری می‌باشد.

اشکال پنجم: زئوس در قسمتی از کلیپ 117 می‌گوید: اختیار علتی نداشته و خودبخودی است(!)، و وجود خودبخودی فقط خداست، پس اختیاری نیست و همه چیز جبر است؟! و با این حساب آخرتی وجود ندارد؟!
جواب: میگه اختیار یا خود به خودی است یا مجبور و مخلوق دیگری، که این هم مغالطه است؛ خداوند متعال انسان را مختار آفریده، یعنی اوست که در انسان قوه اختیار قرار داده، یعنی انسان مخلوقی مختار است؛ این به این معنا نیست که اختیار انسان ناشی از جبر باشد. ثانیا: گفته شد که اراده انسان در طول اراده خداوند است و قدرت او در طول قدرت خداوند است، پس اگر انسان برحسب اختیار کاری را انجام دهد، مستحق ثواب و عقاب است، پس قیامت وجود دارد. ثالثا: مقایسه بین وجود خدا و وجود اختیار قیاس مع‌الفارق است.(دقت کنید!)

پی‌نوشت:

[1]. انسان و ایمان، مرتضی مطهری، پایگاه جامع استاد شهید مرتضی مطهری.
[2]. ویکی پدیا، غریزه.
[3]. 50 درس اصول عقاید برای جوانان، مکارم شیرازی، کتاب خانه پایگاه اطلاع رسانی معظم له، جبر و اختیار، درس 6.
[4]. در محضر استاد علامه طباطبایی، محمد حسین طباطبایی، قم، آل علی (علیه‌السلام)، ص 48-58.

گزارش خطا
ارسال نظر