پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز: بی شک فرامتنیت و بینامتنیت سخنان امروز رهبر انقلاب از متن آن مهمتر بود ولی رهبری نکات جالبی در خطبه اول راجع به حقوق مردم فلسطین در طوفان الاقصی و نکات جدیدی در خطبه دوم راجع به تاریخ باشکوه تمدنی و علمی لبنان گفتند که مناسب است اولی مورد پردازش اهالی دانش حقوق و دومی مورد خوانش اهالی فلسفه علم قرار گیرد . هرچند این «نمازجمعه» صرفنظر از «قدرتنمایی و به رخ کشیدن اقتدار» ،محفل ملیونی نکوداشت و پاسداشت و بزرگداشت شهید مجاهد سید حسن نصرالله و همدردی عمیق با مردم مظلوم لبنان بود اما مباحث مهم دیگری نیز مورد عنایت رهبری بود.
1) دربارهی «طوفان الاقصی» دو نکته موازی باید اثبات شود:
اول اینکه مردم مظلوم و صبور «فلسطین/غزه» از همهنظر و از هرجهت، «حق» (محض/مطلق/قابل اثبات /کامل) دارند که از خود «دفاع» کنند و باید از این حق قانونی/ مشروع/معتبر نیز دفاع کرد و هیچ تردیدی نیست که طوفان الاقصی مصداق اتم این حق است.
دوم اینکه آیا طوفان الاقصی با همهی ابعادش (بصورت پیشینی) عملیاتی حسابشده/ آیندهنگرانه/حازمانه و بمصلحت/منفعت فلسطین (بلکه «محور مقاومت») و «بهترین» انتخاب بود، هنوز جای بررسی موشکافانه دارد و امروز رهبری حکیم ،این اقدام را منطقی و درست و به جا خواندند.
پس،ایشان هم بر وجه عقلی/عقلایی/عقلانی طوفان الاقصی صحه گذاشتند و هم بر وجه مشروع/حقوقی.
تفاوت این دو مقوله چیست؟هرکس با میراث علمی «جهان اسلام» آشناست، میداند که در بحث مهم «رئوس ثمانیه» که بمثابهی فلسفه و تاریخ علم در آن روزگار بود، درکنار «غرض/هدف/غایت»، دو عنوان «منفعت» و «فائده» هست که گویا تفاوتشان در این است که اولی پیش از «تدوین/تألیف علم» ملاحظه شده و توقع میرفته و مترقب بوده است؛ ولی دومی پسینی است.
تا امروز ،ادبیات تبلیغی و رسانه ای ما دربارهی طوفان الاقصی، بیشتر تحلیلهای پسینی است و از فواید آن شنیدیم که صرفا نمیتواند توجیهگر خصوصیات و دلایل پیشینی آن باشد.
رهبری بر هر دو لایه تاکید ایجابی کردند و لازم است هر دو لایه را شرح دهیم.
2) رهبر انقلاب،در چنین مواقعی از حیث متنی،شاذگویی و حماسه سرایی بی مبنا نمی کند و این درس بزرگی برای ماست. سال ۹۸ بعد از حمله به پایگاه عین الاسد و سقوط اسفآلود هواپیمای اوکراینی ،یک توقع! از بسیاری دوستان شنیده میشد که رهبری ،جملاتی شاذ و خاص از جنس حماسه و هیجان و جنگ بگویند!
جالب است که بعد از ۴۵ سال، همچنان عده ای منتظر حرفهای جدیدی هستند که متفاوت و یا حتی متهافت با قبل باشد!
اکنون بجاست که با سبک شناسی سخنان رهبری، توجه کنیم که ایشان در خلال بحثهای ظاهرا عادی، از بسیاری از غامضات، رمزگشایی میکند و با وجود توانمندی درخطابه و تولید ادبیات، اصراری به متفاوت گویی ندارند.
هرچند موضعگیری امروز ایشان بسیار راهبردی بود، اما الزاما ایدئولوژیک و دینی غلیظ نبود و کاملا ملی و با ادبیات اقناعی برای توده های مردم و با سویه های انسانی و منطبق بر قوانین بینالملل بود.
و خوب است در برابر چنین سخنرانیهای آرام و آرامش بخش، پرسشمند باشیم که این چه تفکری است که بدون حرف های شاذ و خاص، اینچنین موثر و کارآمد است؟
3) دلیل یادآوریهای تمدنی رهبری از تاریخ لبنان و فلسطین و شامات چه بود؟
منطقهی «شام/لوانت» حتی پیش از اسلام ازنظر اقتصادی-تجاری بمثابهی یک منطقه «واسط» پراهمیت بوده است؛ چنانکه از سورهی «قریش» و پدیدار «إیلاف» میتوان دریافت و اینکه «غزه» نامش «غزة هاشم» است که هاشم، جد پیامبر خاتم (ص)، در یکی از سفرهای تجاریشان در آنجا وفات میکنند و به خاک سپرده میشوند و این منطقه،در همه قرون بعدی هم نقطهی اتصال «مستعمرات شرقی» و «جهان اروپایی/بریتانیا» بوده که جلوهاش بیشازهمه در «کانال سوئز» است!
افزون بر این، اشاره رهبری به رابطه ایران و جبل عامل در قالب تاریخ تشیع، اشاره به سربداران و صفویه و نام بردن از علمای جبل عامل نظیر شهید اول و شهید ثانی و کرکی و پدر شیخ بهائی و خود شیخ بهائی در این سخنرانی و اشاره به عمق این رابطه شیعی آن هم در این خطبه حساس واقعا قابل تامل بود. بهرهمندی دولتهای سربداران و صفوی از ظرفیت لبنان چگونه بوده است؟
البته این سوال هم مطرح است که چرا منطقهای که زمانی «مهد» عالمان شیعه بوده (أمل الآمل فی علماء جبل عامل/شیخ حر عاملی!) و تشیع ایران بنحوی مرهون آن است، از «مرجعیت علمی و دینی» بومی خالیست و مدارس علمیهی آن کمرونق و درسهای دینی آن ، «متوسط» رو به پایین است؟چرا بعد از علامه فضل الله،شخصیت ممتاز علمی در آنجا سر بر نیاورده و اگر فردی چون امام موسی صدر مجددا ظهور کند،چه برکاتی خواهد داشت؟ظهور عالمان نواندیش و انقلابی که در میان مسیحیان مارونی نیز محبوب باشند طرح ریزی جدید و جذابی برای آینده است.
نویسنده: علیرضا معاف